جدول جو
جدول جو

معنی خشت مالی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

خشت مالی کردن
(بَ گُ تَ)
خشت مالیدن. خشت زدن. خشت ساختن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ شُ دَ)
خاک مال کردن. شستن با مالیدن خاک و آب با هم بچیزی
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا تَ)
لمس کردن. برمجیدن. پرماسیدن. بساویدن. بسودن. ببسودن. مالیدن دست به چیزی. دست به چیزی زدن، دست زده کردن. دست خورده کردن
لغت نامه دهخدا
(خَ / خِخوَرْ / خُرْ دَ)
شن مال کردن. مالیدن شن و ماسه تا آلودگی ظرف و شوخ آن زدوده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از پشت ماهی کردن
تصویر پشت ماهی کردن
خر پشته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مشت مال دادن: سالکان از سرلگد کوب حوادث میشوند ماندگان راه را از مشتمالی چاره نیست. (محمد سعید اشرف)
فرهنگ لغت هوشیار
کنایه از: گزافه گویی کردن، لاف زدن، دروغ گفتن
فرهنگ گویش مازندرانی